قبلا درباره تفاوت های بین شنیدن و دیدن گفته بودم؛ تفاوتی بزرگ بین آنچه درباره اکوادور می دانستم و خوانده بودم، با آنچه که در واقعیت وجود داشت. در هفته های اول اقامتمان، تعداد فراوان دکه های گل فروشی در خیابان و البته مهم تر از آن زیبایی آن گل ها، توجهم را جلب کرد. در فروشگاه ها هم قسمتی به فروش انواع گل اختصاص داشت. مدت زیادی نگذشت تا فهمیدم اکوادور سومین کشور صادرکننده گل در دنیاست.
این هم از جمله اطلاعاتی بود که درباره اش چیزی نشندیده بودم. در ایران، هلند را به عنوان بزرگ ترین تولیدکننده و صادرکننده گل می شناسند. مردم عادی مثل من هیچوقت نام کشور دیگری را در این زمینه نشنیده اند. یکی از دوستان به ما گفت چند سال پیش رئیس جمهور آذربایجان برای ازدواج دخترش، یک هواپیما گل از اکوادور سفارش داد. یادم هست شنیدن این مطلب برایم خیلی جالب بود. بعد از آن فهمیدم برای مراسم های مهمی در ایالات متحده، مانند اسکار هم از اکوادور گل خریداری می شود.
تا مدت ها هر وقت به فروشگاه می رفتیم، چند دقیقه ای را در قسمت گل ها می گذراندم. تماشای گل های زیبای اکوادوری برایم یک نوع سرگرمی شده بود. بعضی از آن گل ها را پیش از آن ندیده بودم، یا شاید به آن زیبایی ندیده بودم. ماندگاری آنها هم مثال زدنی بود؛ یادم هست یک دسته گل رُز را تا سه هفته در خانه نگه داشتم. یکی از دوستان می گفت، گلبرگ رُزهای اکوادوری ضخیم تر از رُزهای ایران است. شاید به همین دلیل دیرتر پژمرده می شوند.
یکی ارزان ترین هدایایی که در اکوادور می توان تهیه کرد، سبد گل است. ارزان بودن گل در اینجا کاملا مشهود است، اما این موضوع را بیش از هر زمانی در یکی از سفرهایم به ایران متوجه شدم. با وجود قیمت مناسب همه چیز در ایران در مقایسه با اینجا، قیمت یک دسته گل معمولی، از یک سبد گل بزرگ در اکوادور گران تر بود.
فکر می کنم، این نعمت خدادادی اکوادور را بیشتر از آنچه می توانست باشد، زیبا کرده است.
دیدگاهها بسته شدهاند.