دوستان منتظرند و البته کمی شاکی که چرا دیر رسیده ام و من توضیح می دهم (و به قول آنها توجیه می کنم) علت دیر رسیدنم را. ظاهرا تنها فردی نیستم که دیر کرده ام بنابراین یک ربع دیگر منتظر بقیه دوستان می شویم تا جمع دوستانه ما تکمیل شده و به راه بیفتیم.

ساعت ۳ عصر بود، دو اتوبوس متشکل از دوستان عکاس و خبرنگار از تبریز زدیم بیرون.مقصد حرکتمان زادگاه سردار ملی ستارخان است.

سردار ملی که آوازه مشروطه خواهی او را شهره عام و خاص کرده بود، زاده شهرستان ورزقان بود. طبیعت بکر و چشم نواز شهرستان ورزقان، همه را مسحور زیبایی خود می کند. البته نباید فراموش کرد زمستان های سرد و طاقت فرسای این شهرستان تا بن استخوان آدمی را می سوزاند.

اتوبوس پیچ و خم جاده را می پیماید و ما سرگرم صحبت با دوستانی هستیم که هر کدام به نوعی مشغول ثبت این لحظات با شاتر دوربین ها و قلم هایشان هستند.

فاصله تبریز تا ورزقان ۷۰ کیلومتر است و ما بعد از یک ساعت و نیم به شهرستان ورزقان رسیده و مقابل یک رستوران بین راهی برای صرف چای توقف می کنیم.

برخی از دوستانی که کلاه و عینک آفتابی را فراموش کرده اند، فرصت را غنیمت دانسته و در این توقف کوتاه از مغازه های اطراف رستوران خرید می کنند.

هنوز چایم را تمام نکرده ام که آهنگ آماده باش برای حرکت به صدا درمی آید و من برای این که دوباره سنگینی نگاه دوستان را احساس نکنم، استکان چای را رها کرده و سوار می شوم.

مسیر حرکت را از راننده می پرسم و او می گوید آبشار زیبای گل آخور مقصد بعدی ماست و برای رسیدن به آنجا باید یک ساعت و نیم دیگر نیز همراه جاده های پیچ در پیچ باشیم. هر قدر که پیش می رویم، انگار جاده رنگ عوض می کند و چشم نوازی آن بیشتر می شود؛ درختان متراکمی که در هرسوی جاده به صف ایستاده اند، زیبایی خود را به رخ ما می کشند.

ساعت حدود ۶ عصر است که به منطقه بسیار زیبای آبشار گل آخور می رسیم. اینجا صدای آبشارهای روان و رودهای جاری انسان را سرشار از عطر زندگی می کند. اینجا آلاچیق هایی برای استراحت مهیا شده است. می توانی غبار خستگی راه را در سایه سار چشمه های خنکی که از هر سو روان است از تن بیرون کنی. صدای آبشارها و فرو افتادنش بر سنگ ها، روح و روانت را آرام می کند.

این آبشار در روستای گل آخور از توابع دهستان ارزیل بخش خاروانا واقع شده یکی از دل انگیزترین مناطق طبیعی استان آذربایجان شرقی است.

آب این آبشار بسیار خنک بوده و از دو چشمه خروشان سرچشمه گرفته و پس از عبور از داخل روستا در آخر به یک آبشار زیبا تبدیل می شود. ارتفاع آبشار حدود ۱۲ متر است، ادامه آبشار با عبور از دره زیبا، سرسبز و پردرخت و گذر از روستای ارزیل با رود طرزم در هم می آمیزد و رود بزرگی را تشکیل می دهد و آن گاه به سمت روستای حاجیلار و کبودگنبد سرازیر می شود.

نمی دانم این آبشار زیبا و منطقه اطراف آن را چگونه توصیف کنم و چگونه زیبایی منحصر به فرد آن را به تصویر بکشم. انگار قطعه ای از بهشت در برابر دیدگانمان خودنمایی می کند. همه به وجد آمده ایم و حیران از این همه شگفتی و زیبایی، خود را در دامن طبیعت رها کرده ایم.

در کنار آبشار گل آخور، سمفونی روح نواز و نوازشگر نت ها نواخته می شود صدای آبشار روان و صدای پرندگان به انسان نشاط و طراوتی دوباره می بخشد و گویی پرده ای از آب رو در روی کوه ها قرار گرفته و گویی زیبایی منطقه را صد چندان کرده است. اینجا صدای شاتر دوربین ها همنوا با صدای روح نواز آب جاری سکوت را می شکند و با ثبت این لحظات به یادماندنی، خاطرات نابی در دفتر ذهن حک می شود و این گونه است که لحظات جاودانه و ماندگار می شوند.

اما تمام زیبایی ورزقان در تماشای آبشار گل آخور خلاصه نمی شود، اگر گذرتان به این منطقه از سرزمین پهناورمان افتاد، بازدید از منطقه جنگلی و بسیار زیبای چیچکلی را از دست ندهید.

کاخ امیر ارشد قراجه داغی از بناهای زیبا و منحصر به فرد شهرستان ورزقان است که در روستای آبخواره در فاصله ۱۲ کیلومتری غرب ورزقان قرار داشته که با بهره گیری از معماری تاریخی منطقه و سبک ویژه بناهای قاجاری طراحی و ساخته شده است. این عمارت به «داش عمارت» معروف است.

مسجد جامع خاروانا: قدمت این مسجد به سده های ششم و هفتم هجری قمری می رسد و گویا به فرمان دختر بایندرخان حاکم قره داغ که در روستای دوزال ساکن بوده، ساخته شده است.

آبشارهای طرزم، اوزی، ونستان، روستای کرینگان، روستای آستمال، گنبد الله الله، امامزاده سیدخلیل جوشین، قلعه های تاریخی جوشین، دژ باستانی، قلعه کاسین، قلعه کرویق، کتیبه سقندل و…. را نیزبه فهرست دیدنی های شهرستان ورزقان اضافه کنید.

اکنون ساعت ۹ شب است و ما به بخش شهری خاروانا می رسیم. در اینجا بعد از خوردن شام به محل اسکان شبانه یعنی آموزشگاه کوثر هدایت می شویم.

در اردوهای یک یا دو روزه با جمع دوستان، خستگی معنا ندارد با این که دوستان از صبح سرکار بوده و بعد عازم این اردو شده اند اما انگار نه انگار کسی خسته باشد. در این گیر و دار نمی دانم چه ساعتی خوابمان گرفت، اما ساعت ۷ صبح با صدای مسئول اردو از خواب بیدارشدیم. باید هر چه زودتر آماده رفتن می شدیم؛ چرا که برنامه ها فشرده بود و زمانی برای اتلاف وقت نداشتیم.

و ما دوباره راهی می شویم، راهی جاده های پیچ در پیچ. رانندگی در این جاده نیز مهارت می خواهد. گاهی حوصله مان سر می رود، اما وقتی به دو سوی جاده با مراتع سبز رنگ که چون حریری بر دامن دشت و صحرا گسترده شده اند نگاهمان گره می خورد، آرامشی عجیب سراغمان می آید و هرچه بی حوصلگی است از ذهنمان رخت برمی بندد. تماشای عشایر اسکان یافته در مراتع و دشت های این شهرستان جلوه خاصی به جاده های سرسبز بخشیده است.

از روستاهای اطراف که عبور می کنیم، صمیمت روستاییان همراه طراوت آب و هوای روستا، ما را مجذوب خود می کند، اما در کنار همه جاذبه های طبیعی و انسانی، محرومیت واژه نام آشنایی برای روستاییان است.

هر چند شهرستان ورزقان با زلزله ای که در بیست و یکم مرداد ۹۱ رخ داد شناخته شد و نام آن بر سر زبان ها افتاد، اما قبل از آن مثل بسیاری از جاذبه های گردشگری کشورمان گمنام بود. این شهرستان جنگل های زیبای ارسباران را در دل خود دارد و منطقه حفاظت شده آینالو که محل پرورش مارال است، اکنون به یکی از مهم ترین جاذبه های و زیبایی های منطقه ارسباران تبدیل شده و همه ساله و مخصوصا در ایام تابستان پذیرای خیل انبوهی از گردشگران است.

معصومه درخشان